دل نوشته های من
همه چیز از همه جا
چند وقتی تصمیم گرفتم نیام این طرفا حال خوبی ندارم قراره دور بشم دور دور خیلی دور اندازه 3:30 مسافت دوره خیلی دور حالم گرفته تحمل این یکی رو ندارم اصلا نمیتونم تحمل کنم کاشکی خدا صدامو بشنوه و نجاتم بده من از این اقیانوس مهیب و ژرف می ترسم! نمیخوام دور بشم از زندگیم!!!!!!! از اونجایی که وبم بیشتر از یک سالشه اما یک سالی میشه اومده لوکس بلاگ تصمیم نداشتم واسش تولد بگیرم و این فکر رو یکی از دوستان تو ذهنم انداخت که واسه وبم تولد بگیرم از همه ی دوستام که تو این مدت حتی وقتایی که نبودم بهم سر زدن و منو شرمنده کردن متشکرم! دوستون دارم! طرح عقیم سازی گربه های تهران: بلا دور از جنابت خواجــــه پیشی! شنیدم بعــــد از این بابا نمیشی! گرفتند و شمــــــا را اختــه کردند دکان عـــــــاشقی را تخته کردند چه پیش آمد تو را یکباره پیشی!؟ (چه می گویم چه پیشی و چه پیشی؟!) تو بودی فتحعلی شاه و به ناچار شدی آغـــــــــــــا محمّدخان قاجار! بمیـرم از برای آن سبیلــــــــــــت برای جسم و جـــــان زخم و زیلت نشو غمگین فدای اخم و تخمت اگر اخته نمودندت به ... هر حال!! لبت زین اختگـــــی پرخنده باشد که خود"پیش" آمدی فرخنده باشد چرا نفرین و اینســــان گریه زاری دعایی کـــــــــن به جان شهرداری همان بهتر در این عصـــــر گرانی مجـــرد باشی و تنهــــــــــا بمانی چو شد از سر غم اهل و عیالت شوی فارغ ز غصّه، خوش به حالت زمانی که شدی عاری ز مردی ز بند مشکلات آزاد گــــــــــــــــردی غم نــــــــــــــان و معــاش خانواده توقّعهــــــــای یـــــــــــــــار پرافاده ز عشق دلبری نـــاز و سه ساله(۱) اضافـــه کــــــــار در سطــــــــل زباله "فدایت گردم" و آی لاو یــــو"ها ســـــــــــر دیوار ، انواع میــــــــوها! برای حفـظ او بـــــــا صــــد فلاکت جدل بــا گربه هــــــــــای بی نزاکت برای شـــــــام فرزندان بیمــــــار بسی سگدو زدن در کـــــــوی و بازار اگــــــــــــر پایش بیفتد گاه دزدی (نه رسمی همچو ماها؛ روزمزدی!) میان بچه هــــــــای تخس و پر رو به دام افتادن و خوردن ز هرســــــو! فرود سنگ روی پـــــــــــــا و کله کتک خوردن ز قصـــــــــــــاب محله مگر یابی ز جـــــــایی استخوانی سر سفـــــــــــــره گذاری تکّه نانی... * از آنســـــــو در غم مردی نزن زار که دنیــــــا گشته از این جنس بیزار ز مردان بر نمی خیزد بخـــــــاری که افکندند مردی را به خــــــــــواری زمانه پر ز نامردی است پیشی! که از مـــردی سبیلی ماند و ریشی رها از آنچـــــه می دانیم و دانی برو لذت ببــــــــــــر از زندگــــــــانی! سلامتی رفیقی که وقتی بهش میگی دلم گرفته بیا بریم بیرون ، فقط یک کلمه میگه “ساعت چند ؟؟”
آدم باید یه مراسمی واسه خواب داشته باشه ! یه ماچی ، بغلی، شب بخیری چیزی .... آدمیم مثلا..!!! لپ تاپ که نیست درشو ببندی خاموش شه ..! این روزا فقط به تو فکر میکنم
اینکه در چه حالی؟؟ دلم برات تنگ میشه تو دقیقه هایی که نیستی!!! پس فردا و امتحان جغرافیا!! از الآن عزای جغرافه ای(سوتی دبیرمون) رو گرفتم.... سخت که نیست اما حال خوندنش رو ندارم موندم اقتصاد بیفته چند شنبه؟؟!! فانتزی من: فانتزی من اینه که یه مهد کودک داشته باشم و اونجا هر روز کلی با بچه های کوچولو بازی کنم آخه عاشــــق بچه های کوچول موچول هستم... چرا همیشه اول قصه هامون میگیم یکی بود یکی نبود؟ باید با خودمون روراست باشیم! حقیقت اینه که اگه یکی نباشه اون یکی هم نیست!!! شنبه هم که تعطیل شدیم! آخ جووووووووووون اقتصاد پََر!!!! فاز برداشتی!!! هـــــی؟!! چه خبرته؟؟؟ تمام تواناییت اینه؟؟؟؟؟ حرفای خودمو حفظ کردی تحویلم میدی؟؟؟ من که رفتم اما به بعدی بگو که اینا رو من یادت دادم! هــــــــی رفیق! چه زیبا خواسته هایم را از بَر کرده ای اجرایشان می کنی امـّا برای دیگری!!!! عاشقِ اون لحظه م که استاد هی درس میده هی درس میده ، هی درس میده ، بعد یه سوال میپرسه ، همه مثه بُز زل میزنن بهش … سال روز ولادت با سعادت حضرت عیسی بن مریم علیه السلام عشق از یکی شنیدم که بهم گفت تو با این حال و روز غم انگیزت باید عاشق بشی تا عقلت بیاد سر جاش باشه!!!!! قبول میخوام عاشق بشم ایرادش چیه؟ منم آدمم دیگه نه؟؟؟؟؟ شخصی از ملا نصرالدین پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟ ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد زد و گفت:اینطوری!! اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نقش می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود! دکتر علی شریعتی دکی دمت گرم گل گفتی!!!! قابل توجه بعضی ها! دوستانت باید مثل کتاب هایی باشند که میخوانی:کم و گزیده! نتیجه: هـــــی شماهایی که میرید با صد تا دوست میشید چه دختری یا پسر! حرف گوش کن کم و گزیده یعنی یه دونه باشه آدم باشه! سلام دوستم اینا! امتحان زبان رو یه گندی زدم اون سرش نا پیدا........ آخر امتحان یه نگاه به برگه کردم دیدم قهوه ای قهوه ای بود! آخه این چی بود؟؟؟؟ چهار صفحه خالص پر بود حدود 70 تا سؤال داشت هنگیدم.... خلاصه فاتحه نمره زبان رو خوندم این به کنار عربی هم به امید اینکه استاد گفته 4 نمره ترجمه داره هیچی ترجمه درست و حسابی نخوندم 7-8 نمره ترجمه داده بود نفهم ها امتحان نیم ترم نگرفتن با این امتحان ها .... ای که گرفتن روزگار همه رو سیاه کردن! ولم کنید بابا ............ سر جلسه دومین آزمون از سالن اومدم بیرون به زرافه (پشتیبان قلم چی) میگم: آقای ... من منبع آزمون ندارم میشه لطف کنید فردا برام بیارید؟؟؟ با یه قیافه عاقل اندر سفیه زل زده به من میگه:إإإإإإإإإإإ؟؟؟چرا زودتر نگفتی؟؟؟ -شرمنده اما حالا نمیتونید تا شنبه بهم برسونید؟؟؟ -باشه با این شماره ..... تماس بگیر بگو با نتیجه ها بفرستن! -باشه ممنون لطف کردید! دو قدم رفتم اون ور تر دختره پیش ریاضی بود اومده با تعجب میگه:إإإإإإإ!؟ .... بهت شماره داد؟؟؟؟ -خب آره -که باهاش دوست بشی؟؟؟ -خب آره -قبول کردی؟؟؟ -خب نـــــــــــه! -إإإإإإإإإ چرا؟؟؟؟ -دماغش مشکل داره قدش هم 2 متره که کمه قیافه اش هم تابلوئه 27 سال هم زیاده -خب شمارشو بده من بهش زنگ بزنم -باشه یادداشت کن 33....... فقط به خانم.... بگو یه منبع آزمون 2 انسانی هم بذاره تو نتایج! -مسخره! -وا؟؟؟؟به قرآن اگه شوخی داشته باشم من منبع رو واسه آزمون بعدی میخوام!!! چند وقت پیش سر جلسه آزمون یه دفعه استاد با یه شدتی رفت بالا سر یه دختره در حالی که داشت دستش رو تو هوا تکون میداد داد زد.... گـــــــــرفتمش!!!!! دستشو که باز کرد همه مونده بودن چی توشه که یه دفعه یه پشه ی له شده شبیه عکس رو کارت ملی تون البته خونی افتاد رو زمین! چـــــــه جنایت کار شدن این استاد هــــــــــا! هــــــــی! اونی که میگی عاشق عطر و ادکلنش شدم!!!!!!!!!!!! سلیقه منه.....خوشت میاد؟؟؟؟؟؟؟؟ هـــــی روزگار! حالا من هی میخوام شاد باشم این امتحان ها نمیذارن! بابا به کی بگم من از خوندن عربی بدم میاد؟؟؟ اصلا یه تعهد کتبی میدم که رشته آینده ام رو جدای از عربی انتخاب کنم؟؟؟ هـــی این درسا سخت و به خورد ما میدن آدم بره خانه داری بخونه! أأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأأه ه ه ه ه ه ه ه ه !!!!!!!!!! مـــــــــــامــــــــــانــــــــــــی من عربی نموخوام!!!!!!!!! سلام! خوش می گذره؟؟ آی سرم درد میکنه! 70 دقیقه تمام سر جلسه امتحان بودم... یه کتابایی داده بود اصلا اسمش هم یادم نبود تاریخ ادبیات بود دیگه! حالا وقتی رضایت دادم برگه رو بدم به مراقب با دقت هر چه تمام تر گرفتمش که نریزه نمیدونم چرا هیچی یادم نبود حالا چی؟؟ 28 تا سؤال داده بود همه 25/0 و 5/0 نمره شانس ... من چهار تا یه نمره ای داده بود که اونا رو یادم نبود! خلاصه هیچی دیگه! برگه ام قهوه ای بود! حالا چی انقدر پررو هستما از در اومدم بیرون سینه به سینه خوردم به استاد یه ژست گفتم استاد! -بله؟ -استاد این چه سؤالهایی بود؟؟ -چه طور مگه؟؟ -استاد این کتاب ها از کجا اومده بود؟؟ -با دقت نخوندی دخترم! -بله؟؟چرا یادم اومد بله متوجه شدم! إوا ببخشید صلوات برررررررفــــــــــــست! دیگه خسته شدم از غم و غصه از گریه های یواشکی از همه ی این آشغال هایی که نوشتم می خوام برم تو یه فاز جدید بهش میگن فاز بی خیالی آره بی خیال اون روزا بی خیال غم بیا بخند و خوش باش میخوام بخندم به اون تیکه سنگی که می پرسستیدمش به اون اقیانوس آرامی که از چشم هام فرو می ریخت آره می خندم دیوانه وار تا کسی سر از غمم در نیاره! (اما کاش یکی بفهمه که خنده ام از گریه هام تلخ تره!) نمیدونم چرا این جوری شدم یا نمیام یا وقتی میام هم دیگه ول کن نیستم غمی که تو دلمه با هیچ چیز پاک نمیشه گاهی با خودم میگم کاش غم من هم مثل این کلمه ها بود چه قشنگ با یک کلیک پاک میشن خدایا منو ببخش ببخش که این روح لطیف و دست نخورده ای که بهم دادی این طوری آلوده اش کردم غمگینش کردم منو ببخش! این روزا هر جا که میرم میگن نقطه سر خط هر چی گشم بی فایده بود بعد از اون نقطه خطی نیست همه خط ها پره کل صفحه خط خطی شده مشکی آبی سبز قرمز صورتی.... همه رنگی هست همه رنگارنگ شدن همه؟؟ کدوم همه؟؟ فقط یه نفره تو این صفحه همه ی رنگ ها اونه بت من شده رنگین کمان هزار رنگ! آیـــــــــــــ درد داره که راه گلوم بسته است انگار میخوام یه چیزی بگم دهنم که باز میشه صدایی نمیاد نمی شنوم دیدی وقتی ماهی ها تو آب دهنشون باز و بسته میشه؟؟ مثل ماهی توی آب دهنم باز و بسته میشه مثل ماهی بی صداست.... بهتره ببندمش واسه همیشه وقتی قرار نیست چیزی بگه بهتر که باز هم نشه! امروز اولیش بود دین و زندگی راحت ساده گذشت بقیه هم می گذره اما.... اما امتحان زندگی چی؟ بهمون برنامه میدن؟؟ وقت خوندن داریم یا پشت سر همه؟؟ واسه قبول شدن تو این امتحان به خودش پناه میبری؟؟ آسونه؟؟؟ خدا جونم! میشه امتحان راحتی بگیری؟؟ خدای من! خدای قشنگم! میدونم بدم خیلی هم بدم ولی کمکم کن بتونم قبول بشم! ازت ممنونم که همیشه و همه جا کمکم می کنی! یلدا چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد. زمستانت سفید و سلامت!
بعضى هارو از دور که میبینى میدرخشند
برچسبها: کریسمس 2013,
ادامـــه مطـــلــبــ.....
برچسبها: عـــــربی+من,
.....
...
خرخونی گرفتم براش!
انقدر خیطی کاشتم یهو گرمم شد!
حالا بزن دست قشنگه رو!
...
...
...خ....د.....ا...
яima |