سالهاست

دل نوشته های من

همه چیز از همه جا

سالهاست که سعی میکنم خود را از زندگی دور کنم

اما حس میکنم هر لحظه درون باتلاقی فرو می روم

لحظه لحظه حس میکنم در حال غرق شدن هستم

ولی تلاش بی فایده است نمی توانم زندگی را رها کنم

از چـه مـی تـرســم؟تــرس از آینــده ی پس از مــرگــم

یــا اینکه باز مانـدن دروازه هــای بی در و پـیـکر مــردم

آه سخت است شنیدن این حرف ها و مسکوت ماندنم

می اندیشم که آیا من نمیتوانم زندگی خود را بهتر کنم

حرف هایم پوچ و بی سر و ته است اما باز می اندیشم

اندیشه های تاریک من به جایی نمی رسند و من نادمم

نادم از آمدن و بودن آخر چرا من به این دنیای پوچ آمدم

آیا واقعاً این دنیا پوچ است یا من که در آن مانده ام

فکر های خالی ام به جایی نمی رسند مانده ام چه کنم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ شنبه 26 آذر 1390سـاعت 15:24 نويسنده farnaz
яima